امیرعباسامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

فرشته های خوشبختی

ماهگرد**

سلام موشیه من. الهی که حالت خوبه خوبه خوب باشه و اصلا سرفه هم نزنی. عباسم 19 اسفند ماهگرد تولدتون بود اما مریض شدین ، سه شب تب کردین و هنوز هم سرفه می زنین ،هر موقع سرفه می زنی بند دلم پاره میشه. الهی که زود زود حالت خوب بشه. امیرعباسم ورودت رو به نُه ماهگی تبریک میگم. منو بابایی دوست داریم ...
25 اسفند 1393

سال93

روزها از پی هم می گذرند، روزی شادیم و می خندیم و روزی دیگر نالانیم . روزی بهار می آید و روزی دیگر زمستان می رود. پاییز لباس زرد را به تن درختان می کند و تابستان لباس سبز را. روزی خورشید به ما لبخند می زند و روزی ابرهای سیاه دلمان را تا اوج دلتنگی می کشانند. روزی به شادیها می خندیم و روزی ذیگر از غصه ها شکوه می کنیم. تمامه روزها و شب هایمان اینگونه سپری می شوند و این است گردش ایام. سالی که در حال تمام شدن است برایم پربود از لبخندها و اشک ها. لبخند بوجود آمدنه موجودی کوچک در درونم ، ترسه از دست دادنه موجود کوجک، دلهره ی زود بدنیا آمدنه موجود کوچک،اشکه کوچک بودنه موجود بدنیا آمده و خنده ی رشد کردنه موجود کوچک. زمستان رو به پایان است ، کوله بار ...
24 اسفند 1393

چشم

سلام پسرنازم. روزه برفیت بخیر وشادی. نازنینم حال که برایت می نویسم تب داری و سرفه می زنی امروز روز دوم مریضیته الهی که تبت قطع بشه. دیروز دوجا بردیمت دکتر هر دوتاهم فوق تخصص بودن اما حیفه فوق تخصص که با خودشون یدک می کشن به اندازه ی ارزنی نمی فهمن. دکتره اولی که گفت آنفولانزا عراقی گرفتی!!!!!!!! فکرکن مامان از توی خونه محیط دربسته ناغافل آنفولانزا گرفتی اونم از نوع عراقیییییییییییییی!! عصر هم که بردیمت اون یکی گفت ویروس وارد بدنت شده فکرکنم یه کم درست گفت آخه دوروز پیشش برای اولین بار بردیمت بازار البته در حد ده دقیقه بود و پتو هم داشتی ولی مریض شدی .البته من معتقدم که چشمت زدن حالا بماند کیا؟؟؟؟ به این نتیجه رسیدم عید شما رو برای عید دید...
20 اسفند 1393

تب

سلام عباسم .روزبارونیت بخیر. کوچولوی من امروز ماهگرد تولدته وکلی عکس ازت گرفته بودم که بزارم اما شما بعد از هشت ماه مریض شدی سرفه می زنی وتب داری .حاله تو که خوب نیست حاله منو بابایی بدتراز توست. موشیه من ماهگردت مبارک . انشالله زود خوب بشی عشقم
19 اسفند 1393

بهار

سلام عزیزم. الهی که حالت خوبه خوبه خوب باشه. نازنینم زمستون در حال تموم شدنه و دیگه راهی نمونده که خانم بهار با زیباییش از راه برسه. مامان وحیده رو ببخش که اینهمه دیر اومده تا برات بنویسه. آخه نزدیک عیده و باید خونه رو تمیز کنم اما متاسفانه تو ی اون کارهم هنوز موفق نبودم ، مگه شما می گذارید که من تکون بخورم مامانی خیلی بچه بدی شدی اشکال نداره تو فقط خوب باش. امیرعباس روز به روز بامزه تر می شی و منو بابایی هر لحظه که می گذرد عاشقتر میشیم عاشقه عباسمون. مامانی که سال قشنگی پیش رو داشته باشی. امیرعباس منو بابایی دوست داریم ...
17 اسفند 1393

دلتنگ

سلام عشقم. الهی که حالت خوبه خوبه خوب باشه.حال که برایت می نویسم بیداری و داری با اسباب بازیهات بازی می کنی. دردوبلات توسرمن امروز رفتم برای عید  برات یه شلوار خوشکل خریدم فقط مونده یه بلوز که باید برات بگیرم. بابایی امشب سرکاره . می دونم که دله توهم مث دله من برا بابایی تنگ شده انشالله که زودی فردا بیاد تا بابایی رو ببینیم. امیرعباسم به اندازه تمومه دنیا منو بابایی دوست داریم ...
11 اسفند 1393

خنده

  تمومه دنیای من خلاصه می شود در لبخند زیبای تو           ...
8 اسفند 1393

عشقه من

  امیرعباس در حال نق زدن     دردوبلات توسرم ، نق زدنات رو هم دوست دارم ...
8 اسفند 1393

ذوق

سلام مرد کوچک من. الهی که حالت خوبه خوبه خوب باشه و تواین هوای خیلی سرد سرما نخوری. عزیزم خیلی نگرانتم انشالله که این هوای سرد شما رو مریض نکنه. الان دوتا عطسه زدی دلم داره مثل سر و سرکه می جوشه . کوچولوی من مواظب خودت باش. امیرعباسم امروز یاد گرفتی ناخن پاتو بخوری، وای وای عجب کاری. عصری هم یه کوچولو بدون کمک نشستی نمی دونی مامان وحیده چه ذوقی کرد ، الهی دردوبلات بخوره تو سرمن .چشم حسود انشالله که ازت دور باشه. خدا نگهدارت باشه همیشه. امروز هم یه روز سرد و قشنگ بود که در حال سپری شدنه، الهی که فرداهای زیبایی در انتظاره منو تو بابایی باشه. من هنوز هم منتظره بهارم الهی که زمستون هرچه زودتر کوله بارش رو جمع کنه و بره . امیرعباسم ...
5 اسفند 1393