امیرعباسامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

فرشته های خوشبختی

خانم دکتر

سلام عباسم. صبحه یکشنبه ت بخیر وشادی. الهی که امروز هم یه روز قشنگ برات باشه. حال که برایت می نویسم هوا گرگ و میش است و چیزی نمونده که خورشید خانم طلوع کنه.شما بیدار شدین شیر خوردین و دوباره خواب رفتین اما مامانی دیگه خوابش نبرد بخاطر همین اومدم برات چند خطی بنویسم. نازنینم دیروز رفتیم دکتر پوست. مردکوچک من اینقده پسر خوبی بود که باور کردنش مشکله. همین طور که خانم دکتر صحبت می کرد شما میخ خانم دکترشده بودین تازه هرزچندگاهی لبخندی هم می زدین .ای شیطون خلاصه دکترگفت بخاطر خشکیه هواست و چون پوستت هم خشکه اینجوری شدی باید پوستت رو همیشه چرب نگه دارم. امروز هم بابایی می ره سر کار و منو تو هم می ریم خونه مامان فاطمه و بابا اکبرانشالله ک...
5 بهمن 1393

آه ، زندگی (3)

چه تاثیر دلنشینی دارد " غصه نخور ، درست میشود " گفتن های مادر ، اثرش را هزار قرص آرامبخش قوی ندارد.   *****   هر چقدر هم که ضعیف باشی   گاهی اوقات   می توانی تکیه گاه باشی   *****   از انسانها غمی به دل نگیر ؛ زیرا خود نیز غمگین اند   با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت ...
4 بهمن 1393

پوست

سلام سلام گلکم. الهی که حالو احوالت خوبو قشنگ باشه. پسره نازم هر روز که می گذره شما خوشکلتر می شین. من به فدای ناز کردنت. امیرعباسم تو عشقه منی. دیشب مهمونی بودیم وشما خیلی پسرخوبی بودین .فقط بچه های عمه ت جیغ زدن تو ترسیدیو زدی زیر گریه. دردوبلات توسرمامان وحیده. من بمیرم اشک عباسمو نبینم. کوچولوی دوست داشتنی پوست صورتت خیلی خراب شده تیکه تیکه ریخته بیرون. قراره به امید خدا عصری ببریمت پیش دکترپوست. انشالله که صورتت زود خوب بشه. روزها می گذرند و من هنوز منتظرم که شما غلت بزنین. البته دکترت گفت بعضی بچه ها غلت نمی زنند اما من دوست دارم شما غلت بزنین و مثل همه ی بچه ها کاراتون طبق سنتون باشه اما فکرکنم بازم توقع بیجایی ازت دارم. پ...
4 بهمن 1393

حموم

سلام امیرعباسم . مونسم الهی که  چرخ روزگار بر وفق مرادت بچرخه. امروز یک روز سرد زمستانی ست . هوا اونقدر سرد شده که از کناربخاری نمیشه تکون خورد. بعد از دو روز برف اومدن باید اینجوری سرد باشه. نمکم امروز بعد از یک هفته با کمک مامان فاطمه شما رو بردیم حموم. وای وای چقدر جیغ زدی. ای پسرشیطون.دیگه توی حموم این کارارو نکنیا. بابایی امروز سرکاره و منو تو اومدیم خونه ی بابااکبر. الهی که هفته ای پیش روته سراسر پیشرفت برات باشه. امیرعباسم منو بابایی دوست داریم شدیداً.   ...
2 بهمن 1393

دوست داریم

سلام عباسم. شبت بخیر و شادی. الهی که حالت خوبو دلت شاد باشه. نازنینم امروز اومدم فقط بهت یادآوری کنم ک منوبابایی بی نهایت دوست داریم
1 بهمن 1393

برف

سلام امیرعباس دوست داشتنیه ی من. الهی که امروز هم یه روز قشنگ برات باشه. گلکم امروز دوشنبه یه روز برفیه ی زیباست. آره خوشکلم صبحی وقتی از خواب بیدارشدیم مثل همیشه پرده رو زدم کنار تا ببینم هوا چطوره؟؟ یهو سوپرایز شدم آخه همه جا سفید پوش شده بود . از خدا ممنونیم که لباس عروس رو به شهر کویریمون هدیه داد. شما رو هم بردم جلوی پنجره ، خوشکلم صورتت شده بود علامت تعجب !!!! توی شش ماهو یک هفتگیتون برف رو دیدین مبارک باشه عشقم. الهی که 100 ساله بشی وهر زمستون برف رو ببینی وکلی برف بازی کنی. مردکوچک من واکسن شش ماهگیتون هم بخیر گذشت و شما مث یه مرد قوی و استوار با ویروس ها مقابله کردین و اصلا تب نکردین .آفریییییییییییییییییییییییییییین امیر...
29 دی 1393

واکسن

سلام کوچولوی من. الهی که روزگار به کامت باشه. انشالله. نازنینم امروز شنبه اول هفته و یکی دیگه از روزهای خوبه خداست. دیشب با دلهره ی فراوان از ترس واکسن شما خوابیدم و فقط اسمش خواب بود ولی خواب به چشمم نیومد . خداروشکر دیشب گذشت و می دونم که امشب هم شبه سختی پیش رویمان است اما دلمون قرصه که خدا هر لحظه کنارمونه. امیرعباسم امروز رفتیم تا واکسن شمارو بزنن .شما کلی گریه کردین الهی من بمیرم چشمای خوشکلت کوچولو شدن بسکه مروارید ازشون اومد. مامانی وزنتون شده بود 6400 . خانمه گفت خوبه . اما بنظرمن خوب نیست تا تو به وزنه دلخواهه من برسی خیلی راه مونده. اما مونسم اشکال نداره همینکه سالمی برام یه دنیا می ارزه. سوپ دادمت و استامینوفن هم خوردی ا...
27 دی 1393

فرشته ی من

سلام فرشته ی من. الهی که حال و احوالت خوبه خوبه خوب باشد. امیرعباسم در یک عصر بسیار دلگیر زمستانی برایت می نویسم. بابایی سرکاره ومنو تو هم خونه ی بابااکبر هستیم.شما بیدارین و طبق معمول در حال غر زدن هستین . مامانی دلش مثل سیرو سرکه در حال جوشیدن است آخه نفسم فردا قراره واکسن بزنه. وای وای وای . امشب تا صبح داغونم. انشالله بخیر بگذره و شما زیاد تب نکنید از تب می ترسم. امیرعباسم یادت نره منو بابایی عاشقتیم ...
26 دی 1393