کلک
سلام فندقه مامان .صبح شنبه ت بخیر وشادی. الهی که لبت همیشه خندون باشه.
موشی من روزها در حال گذرند و من شاهد رشد شما. الهی قربونه قد و بالات برم.
دیشب دایی محمدعلی با زن دایی اومدن خونه مامان فاطمه، منو تو هم که اونجا بودیم و شما......
من نمی فهمم جریان چیه ؟؟!! از راه دور به زن دایی می خندی نگاش می کنی اما همینکه تو رو بغل گرفت می زنی زیر گریه . جونم فدات که اینهمه کلکی.
این هفته ای می خواستم ببرمت پیش خانم دکترت اما ماشین بابا خرابشده و باید یک هفته ای بدون ماشین سپری کنیم. اشکال نداره هفته ی دیگه می ریم.
مونسم الهی که هفته ی قشنگی پیش رو داشته باشی .
امیرعباس منو بابایی دوست داریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی