آه ، زندگی (2)
آه ، زندگی (2) می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ... !!
*****
اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو برداره و ببره تحویل بده، با دیدن غمهای دیگران آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت و به خونه بر می گشت .
*****
زندگی چیست ؟
زندگی مسابقه و امتحانیه که با تقلب در اون ؛
فقط بازنده میشیم .
*****
برخی از پدر و مادرها همه چیزشان را صرف فرزندانشان می کنند، به جز وقت خود را.(موریس سایتر)
*****
می دانی چه موقع از روی دوچرخه می افتی؟
زمانی که رکاب زدن را فراموش کنی ،
زندگی نیز اینگونه است ...
*****
راستی ثانیه ها نامردند؛
گفته بودند که بر می گردند؛
برنگشتند و پس از رفتنشان؛
بی جهت عقربه ها می گردند ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
